روانشناسی مثبت
اهمیت شادمانی ذهنی
روانشناسی تاکنون بر بیماری بیشتر از سلامت، بر ترس بیشتر از شهامت و بر پرخاشگری بیشتر از عشق تکیه داشته است.به عبارتی روانشناسان علاقه چندانی در کمک به مردم برایشادتر بودن، متکاملتر بودن، نوع دوستتر بودن و…نداشتهاند و این در حالی است که مردم سرتاسر دنیا روز افزونی به شادی و شادمانی در زندگی خود احساس میکنند.
در مطالعهای توسط سو 1 و همکاران(1998)از نمونهای دانشگاهی به حجم 7204 نفر در 42 کشور مختلف خواسته شد که نشان دهند در مورد شادمانی ذهنی چه مقدار فکر میکنند و شادمانی ذهنی برای آنها چقدر اهمیت دارد.نتایج نشان داد حتی در جوامعی که کاملا غربزده 2 نیستند دانشجویان گزارش کردند که شادمانی و رضایت از زندگی برای آنها خیلی مهم است و آنها اغلب اوقات در مورد آن فکر میکنند.سطوح میانگینهای علاقه به شادمانی در همه کشورهای مورد تحقیق بالا بود.در بین کل نمونه فقط 6 درصد از پاسخ دهندگان پول را به عنوان یک عامل مهمتر از شادمانی درجهبندی کردند، وانگهی 69 درصد شادمانی را به طور کامل در اوج مقیاس درجهبندی کردند، و فقط یک درصد ادعا کردند که هرگز در مورد آن فکر نکردهاند.انگلهارت 3 (1990)مدعی است، هنگامی که نیازهای مادی اساسی تحقق یافتند افراد به طرف یک مرحله پس مادی 4 که علاقه به تکامل خویشتن است کشیده میشوند(دینر، 2000).محققین معتقدند، هرچند شادمانی ذهنی به تنهایی برای زندگی خوب کافی به نظر نمیرسد(مثلا دینر و همکاران، 1998)، ولی به نظر میرسد که شناخت آن میتواند گامی در راستای زندگی خوب باشد.مقاله حاضر در راستای جنبش روانشناسی مثبتنگر است که توسط مارتین ای.پی سلیگمن 6 (سلیگمن و چیکسنتمیهالای 7 ، 2000)آغاز گردید(چاپ ویژه مجله روانشناس آمریکایی 8 ، 2000 شماره 55 را ببینید.)و معتقد است هدف روانشناسی صرفا تکیه بر تسکین و تخفیف مشکلات روانشناختی نیست.این مقاله اطلاعاتی در حوزه تحقیق و عمل روانشناختی در اختیار روانشناسان و رواندرمانگران برای کمک به مردم جهت بهینه کردن زندگی آنها ارائه میدهد.
تعاریف نظری شادمانی ذهنی
شادمانی ذهنی اشاره دارد به اینکه مردم زندگی خود را چگونه ارزیابی میکنند و شامل متغیرهای از قبیل رضایت از زندگی، رضایت از وضعیت زناشویی، رضایت از کار، فقدان افسردگی، اضطراب و وجود عواطف و خلقیات مثبت میشود.ارزیابی شخص از خود ممکن است به شکل شناختی باشد، مثلا، هنگامی که شخص به طور کلی در مورد رضایت از زندگی خود یا جنبههایی از زندگی مانند تفریحات به قضاوت آگاهانه مینشیند.ممکن است ارزیابی شخص به شکل عاطفی نیز باشد(تجربه هیجانات و خلقیات ناخوشایند و خوشایند مردم در مواجه با زندگی خود).بنابراین، گفته میشود اگر شخص رضایت از زندگی و غالبا خوشی را تجربه کند و فقط گاه گاهی هیجاناتی مثل غمگینی و خشم را تجربه نماید دارای شادمانی ذهنی بالا خواهد بود و برعکس، اگر از زندگی خود ناراضی است و خوشی و علاقه اندکی را تجربه نماید و هیجانات پیوسته منفی، مثل خشم و اضطراب را احساس نماید دارای شادمانی ذهنی پائینی است.
چندین ویژگی اساسی 1 در مطالعه شادمانی ذهنی وجود دارد(دینر، 1984).اولا، کل دامنه بهزیستی از زجر و عذاب 2 تا وجد و شعف 3 را در بر میگیرد و صرفا به حالات نامطلوبی مثل افسردگی یا ناامیدی محدود نمیشود.بنابراین، حوزه شادمانی ذهنی صرفا شامل حالات نامطلوبی نمیشود که توسط روانشناسان بالینی مورد اقبال قرار گرفته است.به عبارت دیگر، حوزه شادمانی ذهنی صرفا به مطالعه افسردگی و اضطراب ختم نمیشود بلکه عواملی که تا اندازهای افراد شاد را از افراد شاد متوسط و از افراد فوقالعاده شاد متمایز میکند را نیز در بر میگیرد.دوما، شادمانی ذهنی بر حسب تجربه درونی هر شخص تعریف شده است و موقعی که صحبت از ارزیابی-ادمانی ذهنی است چارچوب داوری خارجی{ 4 تحمیل نمیشود.
به عبارتی، برای توصیف میزان شادمانی هر کس باید درون پوست وی رفت(میرز و دینر، 1995).با این که بسیاری از ملاکهای بهداشت روانی از بیرون توسط محققین و درمانگران دیکته میشود(مثلا پختگی خودمختاری و واقع بینی)، شادمانی ذهنی از دیدگاه خود شخص ارزیابی میشود.اگر شخصی فکر میکند که زندگیاش خوب پیش میرود بنابراین درون این چارچوب زندگی او خوب پیش میرود.این ویژگی، حوزه شادمانی ذهنی را از روانشناسی بالینی سنتی فراتر میبرد؛زیرا در این حوزه بر ادراکات افراد از زندگی خود وزن و بهاء داده میشود.پس در حوزه شادمانی ذهنی دیدگاه شخص در مورد بهزیستیاش از اهمیت برجستهای برخوردار است.ویژگی نهایی شادمانی ذهنی این است که این سازه صرفا به خلقیات زودگذر 1 نمیپردازد بلکه بر حالات بلند مدتتر 2 تکیه دارد.با اینکه خلق یک شخص احتمالا با هر رویدادی نوسان مییابد، پژوهشگر شادمانی ذهنی به خلقیات شخص در بعد زمان طولانی علاقهمند است.به هر حال آنچه که در یک لحظه غالبا منجر به شادمانی میشود ممکن است همان چیزی نباشد که در بلند مدت هم شادمانی ذهنی را موجب میشود.
شادمانی ذهنی و اندازهگیری
شیوه معمول اندازهگیری شادمانی ذهنی از طریق زمینهیابیهای خود گزارشی 3 است که افراد به وسیله آن رضایت از زندگی، فراوانی عاطفه خوشایند یا فراوانی هیجانات ناخوشایند خود را گزارش میکنند.فرضیه پشتیبان خود گزارشیهای شادمانی ذهنی این است که پاسخگر در یک وضعیت ویژه برای گزارش تجربه بهزیستی خود قرار دارد؛در حقیقت فقط شخص پاسخگر است که میتواند آلام و خوشیهای خود را تجربه کند و در مورد اینکه آیا زندگی وی بر حسب تجربه درونیاش ارزشمند است یا خیر به قضاوت بنشیند.بنابراین استفاده از مقیاسهای خودگزارشی، به خصوص در این حوزه مناسب به نظر میرسند.در زیر دو نمونه از این مقیاسها معرفی میشوند:
مقیاس رضایت از زندگی 1 ، این مقیاس(دینر، ایمونز، لارنس 2 و گریفین 3 ، 1985)که به اختصار به SLWS مشهور است برای اندازهگیری رضایت از زندگی به کار گرفته شده است. SLWS یک مقیاس پنج مادهای است و هر ماده از 1(کاملا مخالفم)تا 7(کاملا موافقم) نمره گذاری میشود؛به طوری که دامنه ممکن نمرهها روی پرسشنامه از 5(رضایت پایین)تا 35 (رضایت بالا)متغیر خواهد بود.
در مورد پایاپی آزمون ضریب آلفا برابر 87/و ضریب بازآزمایی پس از دو ماه برابر 82/ گزارش شده است(دینر و سایرین، 1985).دینر و سایرین(1985)با استفاده از بازبینی 4 آزمون اسکری 5 و مقادیر ویژه 6 تعداد عوامل انتزاع شده را تعیین نمودند.با استفاده از این ملاک تنها یک عامل انتزاع شد که 66 درصد از واریانس را تشکیل میداد
سایر مقیاسهای رضایت از زندگی دارد.دیگر اینکه قابلیت کاربرد برای همه گروههای سنی دارد و مقیاس مستقیم گروههای سنی متفاوت را امکان پذیر میسازد؛و سرانجام این که باعث صرفهجویی در زمان و هزینه یک مصاحبه بالینی میشود.
این آزمون ترجمه و اقدام به تعیین خصوصیات روان سنجی آن گردید؛بدین شکل که ضریب آلفای کرونباخ بر روی سایر مقیاسهای رضایت از زندگی دارد.دیگر اینکه قابلیت کاربرد برای همه گروههای سنی دارد و مقایسه مستقیم گروههای سنی متفاوت را امکان پذیر میسازد؛و سرانجام این که باعث صرفهجویی در زمان و هزینه یک مصاحبه بالینی میشود.
این آزمون ترجمه و اقدام به تعیین خصوصیات روان سنجی آن گردید؛بدین شکل که ضریب آلفای کرونباخ بر روی 30 آزمودنی برابر 85/و اعتبار بازآزمایی در فاصله 6 هفته برابر 84/حاصل شد(مظفری، 1382).
برای تعیین اعتبار هم گرای آزمون اقدام به تعیین همبستگی آن با مقیاس های SANAP بر روی 30 آزمودنی گردید.ضریب همبستگی مقیاس رضایت از زندگی با عاطفه مثبت برابرو با عاطفه منفی برابرحاصل شد(مظفری، 1382).
مقیاس عاطفه مثبت و عاطفه منفی
از این مقیاس(واتسون 2 ، کلارک 3 و تلهگن 4 ، 1988)برای اندازهگیری عاطفه مثبت (AP) و عاطفه منفی (AN) استفاده شده است.مؤلفین این مقیاس، جهت برآوردن نیاز به یک مقیاس پایا و معتبر، که هم خلاصه باضد و هم راحت قابل اجرا باشد، یک مقیاس 20 مادهای با عنوان SANAP تدوین کردند.آزمودنیها بر روی یک مقیاس 5 نقطهای از 1(خیلی کم)تا 5 (خیلی زیاد)نشان میدهند که هر یک از 10 حالت عاطفی منفی و هر یک از 10 حالت عاطفی مثبت را به طور کلی چگونه احساس کردهاند.در راهنمای تکمیل این مقیاس بسته به اهداف پژوهشی 7 دستورالعمل زمانی(هیمن لحظه، امروز، چند روز گذشته، هفته گذشته، چند هفته گذشته، سال گذشته، به طور کلی)پیشنهاد شده است که در این پژوهش از دستور العمل زمانی به طور کلیاستفاده شده است.
مؤلفین این مقیاس، ضرایب آلفای کرونباخ را در حد قابل قبولی گزارش نمودهاند(بسته به دستور العمل زمانی از 86/تا 90/برای عاطفه مثبت (AP) و از 84/تا 87/برای عاطفه منفی (AN). جدول(1-2)این ضرایب به همراه همبستگی درونی مقیاسها نشان داده است.
ضرایب آلفای مقیاسها و همچنین همبستگی درونی AN-AP به طور واضحی از دستور العمل زمانی به کار گرفته شده و بدون تأثیر نشان داده است.همبستگی بین عاطفه مثبت و عاطفه منفی به طور ثابتی پایین است(12/0 تا 23/0)و دو مقیاس تقریبا 1 تا 5 درصد واریانس مشترک دارند که اصطلاح نیمه مستقل 1 برای آنها اعمال شده است(واتسون و سایرین، 1988) که یک ویژگی جالب برای اهداف تحقیقی میباشد.در ضریب باز آزمایی در فاصله دو ماه، SANAP سطوح مناسبی نشان داده به طوری که به موازات طولانیتر شدن چهارچوب زمانی رابطه با دستور العمل زمانیبه طور کلی، برای عاطفه مثبت برابر 68/و برای عاطفه منفی برابر 71/حاصل شده است، جدول(1-3)را ببینید.
این آزمون ترجمه و مبادرات به تعیین ضرایب آلفا و بازآزمایی آن گردید.ضرایب آلفا بر روی 30 آزمودنی برای عاطفه مثبت برابر 83/و برای عاطفه منفی برابر 82/حاصل شد. ضریب بازآزمایی در فاصله 6 هفته برای عاطفه مثبت برابر65/و برای عاطفه منفی برابر 68/ حاصل شد(مظفری، 1382).
برای تعیین اعتبار خارجی آزمون اقدام تعیین همبستگی آن پرسشنامه افسردگی بک 1 (IDB)، گردید.پرسشنامه افسردگی بک به طور وسیعی برای ارزیابی سطوح خفیف تا متوسط افسردگی مورد استفاده است و مطالعات زیادی از اعتبار آن در این مقوله حمایت کردهاند. آزمودنیها روی این مقیاس نشان میدهند که هر علامت را در طی چند روز گذشته چگونه تجربه کردهاند.همبستگی بین عاطفه مثبت و مقیاس افسردگی بک بر روی 30 آزمودنی برابر 36/-و بین عاطفه منفی و پرسشنامه افسردگی بک برابر 56/حاصل شد(مظفری، 1382).
شیوههای دیگر اندازهگیری
مقیاسهای خود گزارشی که برای اندازهگیری شادمانی ذهنی طراحی شدهاند، معمولا با یکدیگر همبسته هستند و با شادمانی ذهنی به دست آمده و به وسیله روشهای دیگر دارای همگرایی 2 است(ساندویک 3 و همکاران، 1993).پژوهشگران شیوههای دیگری نیز برای سنجش شادمانی ذهنی تدوین کردهاند.برای مثال، فراوانی لبخند زدن افراد، توانایی آنها برای یادآوری رویدادهای مثبت در مقابل رویدادهای منفی زندگی و گزارش اعضای خانواده و دوستان آزمودنی معیارهای معمول اندازهگیری شادمانی ذهنی هستند(ساندویک و سایرین، 1993).همچنین شیوههای دیگری مثل استفاده از مصاحبهها، مشاهدات رفتاری بیان عاطفه 4 در محیطهای طبیعی، معیارهای الکتروفیزیولوژیکی 5 مثل الکتروآنسفالوگرام 6 و ثبت حالات چهره 7 و الکترومیوگرافی 1 نیز با خودگزارشیهای شادمانی ذهنی همراه هستند.
برآوردهای مشابه از اندازه شادمانی ذهنی و همبستگی مبتنی بر روش شناختیهای گوناگون دل گرمکننده است.به هر حال وجود یک رویکرد چند معیاری به نفی تبیینات مصنوعی دادههای به دست آمده کمک میکند.
شادمانی ذهنی، ساختار و مؤلفهها
شادمانی ذهنی پدیدهای است که شامل مقولههای گستردهای از قبیل پاسخهای هیجانی، حوزههای رضایت و قضاوتهای کلی از زندگی میشود.شادمانی ذهنی سه مؤلفه مهم میتواند به نوبت به تقسیمات فرعی تجزیه شود.رضایت کلی میتواند به رضایت از حوزههای گوناگون زندگی از قبیل تفریحات، عشق، ازدواج، دوستان و…تقسیم شود و هر کدام از این حوزهها را میتوان به رخسارههای 2 ریزتر تقسیم نمود.عاطفه خوشایند میتواند به هیجانات ویژهای از قبیل لذت، محبت و غرور تقسیم شود و بالاخره عاطفه ناخوشایند میتواند به هیجانات و خلقیات ویژهای از قبیل شرم، گناه، غمگینی، خشم و اضطراب مجزا شود(دینر و بیسواس-دینر 3 ، 2000).هر یک از این تقسیمات میتواند به تقسیمات فرعیتری نیز بینجامد. مثلا یک پژوهشگر ممکن است رضایت از زندگی را مطالعه کند، دیگری ممکن است موضوع جزئیتر رضایت از زناشویی را بررسی کند(بعضی از این رخسارههای شادمانی ذهنی در جدول(1-1)دیده میشوند).
خلقیات و هیجانات که روی هم عاطفه نامیده میشوند نشان دهنده ارزیابیهای جاری شخص از رویدادهایی است که در زندگی وی اتفاق میافتد.برادبورن و کاپلوویتز 2 (1965) اولین بار مطرح کردند که عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند دو عامل مستقل 3 هستند و باید به طور مجزا اندازهگیری شوند.با این که وجود استقلال بین عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند در سطح کوتاه مدت و زود گذر 4 هنوز بحثانگیز است، تفکیکپذیری 5 ابعاد عاطفی بلند مدت کمتر مورد اختلاف بوده است.دینر و ایمونز 6 (1984)دریافتند که عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند همسو با افزایش چارچوب زمانی 7 به طور رو به تزایدی تفکیکپذیرتر میشوند.دینر و همکاران(1995)طی مدلی نشان دادند که این دو ساختار به واسطه همبستگی متوسط معکوس 8 به طور واضحی مجزا هستند.
علاوه بر مطالعه واکنشهای عاطفی، پژوهشگران شادمانی ذهنی به ارزیابیهای شناختی رضایت از زندگی نیز علاقهمندند.آندریوس و ویتی 1 دریافتند که رضایت از زندگی عاملی مجزا از دو نوع عمده عاطفهخوشایند یا ناخوشایندمیباشد.لوکاس 2 ، دینر و سو(1996)از تحلیلهای چند صفتی-چند روشی 3 برای نشان دادن این که عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند و رضایت از زندگی ساختارهای مجزایی هستند استفاده کردند.حتی در طول دو سال و پس از اعمال روشهای چندگانه ارزیابی، ضرایب اعتبار برای هر یک از این سه ساختار قویتر از همبستگیهای درونی 4 بین این ساختارهای متفاوت بود.
بسته به اهداف تحقیق، شادمانی ذهنی میتواند در سطح کلی 5 یا در سطح جزئی 6 ارزیابی شود.یک توجیه برای مطالعه سطوح کلیتر(و نه مفاهیم ریزتر)این است که سطوح ریزتز 7 تمایل به وقوع همزمان 8 دارند.به عبارت دیگر، این تمایل در بین افراد وجود دارد که سطوح مشابه بهزیستی را در طی جنبههای متفاوت زندگی خود تجزیه کنند.و مطالعه سطوح کلی 9 میتواند به ما در فهم تأثیرات کلی بر شادمانی ذهنی که مسبب این کوواریانسها 10 هستند کمک کند؛و یک توجیه برای مطالعه سطوح ریزتر شادمانی ذهنی این است که ما میتوانیم فهم بیشتری از شرایط ویژهأی که ممکن است بهزیستی را در حوزههای خاص 11 تحت تأثیر قرار دهند به دست آوریم.وانگهی، انواع ریزتر شادمانی ذهنی اغلب به متغیرهای سببی 1 حساستر هستند(دینر، سو و اوایشی 2 ، 1997).
نتیجهگیری:
روانشناسی صرفا یک شاخه پزشکی علاقهمند به بیماری یا بهداشت نیست بلکه گستردهتر است و موضوعاتی از قبیل کار، تحصیلات، بینش، عشق، رشد و بازی را نیز دربرمیگیرد. روانشناسان اکنون به تحقیقات جامعی در مورد نقاط قوت و فضیلتهای انسانی نیازمندمند. روانشناسانی که با خانوادهها، مدارس، انجمنهای مذهبی و و شرکتها کار میکنند نیازمند توسعه جوی هستند که بر این نقاط قوت تاکید نماید.امروزه نظریههای روانشناسی عمده به سمت دیدگاهی نوین مبتنی بر پرورش نقاط قوت تغییر مسیر دادهاند.دیگر نظریه روانشناسانی برجستهای وجود ندارد که افراد انسانی را به عنوان کالبدهای منفعل پاسخ به محرکها تعریف نماید و امروزه انسانها بیشتر به عنوان افرادی تصمیم گیرنده با امکان انتخاب گزینههای متعدد و امکان چیرهدست شدن و کار آمد شدن تعریف میشوند.موضوعات روانشناسی مطرح شده در آغاز قرن بیست و یکم عمدتا بر تجربه مثبت انسانی و آنچه که لحظهای را بهتر از لحظه دیگر میکند تمرکز کردهاند.به گفته دانیل خانمن 3 ، کیفیت عاطفی تجربه جاری اساس و بلوک یا روانشناسی مثبتنگر است(خانمن، 1999، ص.6)
منبع :navidaub