افـکار مثبت و منفی
افکار تو کلماتی هستند که هم در ذهنت میشنوی و هم کلامیست که از دهانت بیرون میآید. وقتی به کسی میگویی: «چه روز زیبایی!»، اول فکر آن را داشتی و سپس این فکر را بر زبان جاری ساختی. افکار تو به اعمالت تبدیل میشوند. وقتی صبح از خواب بلند میشوی، از قبل این فکر را در ذهن خود داشتهای که از تخت بیرون بیایی و سپس دست به چنین اقدامی زدی. تو نمیتوانی بدون اینکه اول فکر کنی، دست به اقدامی بزنی.
افکارت هستند که مشخص میکنند کلام یا اعمال تو مثبت خواهند بود یا منفی. اما چطور متوجه شوی که افکارت مثبت است یا منفی؟ افکارت زمانی مثبت هستند که شامل هر آنچه دلت میخواهد و دوست داری، باشند. افکار منفی یعنی افکاری در مورد هر آنچه نمیخواهی و دوست نداری. به همین سادگی.
هر آنچه دوست داری در زندگی داشته باشی، دلت آنها را میخواهد چون دوست شان داری. لحظهای به خودت بیا و در این مورد فکر کن. دلت چیزهایی را نمیخواهد که دوست نداری ، درست است؟ هر فردی تنها چیزهایی را میخواهد که از آنها خوشش میآید. هیچکس چیزهایی را نمیخواهد که دوست ندارد.
وقتی تو در مورد آنچه دلت میخواهد فکر کنی و حرف بزنی، مثلاً بگویی: «این کفشها رو خیلی دوست دارم، خیلی قشنگه!» افکارت مثبت هستند و این افکار مثبت به صورت همان چیزی که دوستش داری، به سوی تو بازمیگردد؛ یعنی همان کفشهای قشنگ. وقتی در مورد چیزی فکر کنی یا حرف بزنی که آن را دوست نداری، مثلاً «قیمت این کفش رو ببین. چقدر گرونه!» افکار تو منفی هستند و همین افکار منفی به صورت هر آنچه دلت نمیخواهد، چیزهایی که قیمتشان برایت خیلی گران است، به سوی تو بازمیگردد.
بسياري از مردم در مورد چیزهایی که دوست ندارند بیشتر حرف میزنند و فکر میکنند تا در مورد چیزهایی که دوست دارند. آنها منفی گرایی را بیشتر از عشق از خود ساطع میکنند و با این کار، ناخواسته خود را از تمامی چیزهای خوب زندگی محروم میکنند.
بدون عشق، داشتن زندگی خوب امکان ندارد. افرادی که زندگیهای خوبی دارند، در مورد هر آنچه دوست دارند بیشتر فکر میکنند و حرف میزنند تا در مورد آنچه دوست ندارند. افرادی هم که دائماً با زندگی دست و پنجه نرم میکنند، در مورد آنچه دوست ندارند بیشتر از آنچه دوست دارند حرف میزنند و فکر میکنند.
«فقط یک کلمه است که ما را از بار سنگین و درد زندگی خلاص میکند. این کلمه عشق است.»
سوفوکلس (496 تا 406 قبل از میلاد مسیح)
نمایشنامهنویس یونانی
دربارهی آنچه دوست داری حرف بزن
وقتی دربارهی هر نوع مشکلی، اعم از مالی، ارتباطی، بیماری یا حتی بیرونقی کسب و کارت حرف بزنی، دربارهی آن چیزی که دوست داری حرف نمیزنی. وقتی در مورد رویدادی بد که در اخبار شنیدهای، فرد یا وضعیتی که تو را عذاب میدهد حرف بزنی، دربارهی آنچه دوست داری حرف نمیزنی. حرف زدن دربارهی روز بدی که سپری کردهای، دیر رسیدن به سر قرارت، گیر کردن در راهبندان یا نرسیدن به اتوبوس، همه و همه یعنی حرف زدن دربارهی چیزهایی که دوست نداری. مسائل کوچک بسیاری هست که هر روز پیش میآید. اگر دائماً دربارهی چیزهایی صحبت کنی که آنها را دوست نداری، همهی این چیزهای کوچک موجب بروز مشکلات و چالشهای بیشتری در زندگیات خواهد شد.
تو باید دربارهی اخبار خوش روز حرف بزنی. دربارهی جلسهای که به خوبی برگزار شد، صحبت کن. دربارهی اینکه دوست داری وقتشناس باشی، حرف بزن. دربارهی اینکه سلامتی چه نعمت بزرگی ست، حرف بزن. دربارهی سود و بهرهای که توقع داری از کسب و کارت به دست بیاوری حرف بزن. دربارهی موقعیتها و معاملاتی که در طول روز داشتی و به خیر و خوشی انجام شد، صحبت کن. تو باید دربارهی هر آنچه دوست داری، حرف بزنی تا هر آنچه که دوست داری به تو داده شود.
اگر موارد منفی را تکرار کنی و از هر آنچه خوشت نمیآید، شکوه داشته باشی، در واقع، مثل طوطی خودت را در قفس حبس میکنی. هر دفعه که دربارهی هر آنچه نمیخواهی حرف بزنی، میلهی دیگری به قفس اضافه میکنی و خودت را از همه نعمتها محروم میسازی.
افرادی که دارای زندگیهای خوبی هستند، بیشتر دربارهی آنچه دوست دارند، حرف میزنند و با این کار، دسترسی نامحدود به همه نعمتهای زندگی پیدا میکنند. آنها مانند پرندهای که در آسمان اوج میگیرد، آزاد هستند، برای داشتن زندگی خوب، میلههای قفسی که زندانیات کرده است، بشکن. فقط دربارهی هرچه دوست داری حرف بزن و عشق تو را آزاد میکند.
«در این صورت، تو از حقیقت آگاه میشوی و حقیقت تو را آزاد میکند.»
حضرت عیسی مسیح(ع)
به برکت وجود نیروی عشق، هیچ چیزی غیرممکن نیست. مهم نیست چه کسی هستی و با چه موقعیتی مواجه هستی؛ نیروی عشق میتواند تو را آزاد کند.
من زنی را میشناسم که فقط از طریق عشق توانست میلههای قفس زندانش را بشکند. او در فقر دست و پا میزد و مجبور شده بود که بعد از 20 سال زندگی مشترک اجحافآمیز، بچههایش را تنها بزرگ کند. علیرغم مشکلات زیادی که با آن مواجه بود، این زن هرگز اجازه نداد دلخوری، عصبانیت یا هر نوع احساس خصومتی در درونش ریشه بدواند. او هرگز راجع به شوهر سابقش حرفی منفی نزد. اما در عوض، دربارهی رویای داشتن شوهری تمامعیار و خوشتیپ و سفر به اروپا، افکاری مثبت از خود ساطع میکرد و دربارهاش حرف میزد. هر چند پولی برای سفر کردن نداشت، تقاضای گذرنامه کرد، آن را گرفت و وسایلی را هم که برای سفر رویاییاش به اروپا لازم داشت، خرید.
سرانجام، او با مردی تمامعیار و خوشتیپ آشنا شد و بعد از ازدواج، به همراه فرزندانش به خانهی شوهرش در اسپانیا که روبه روی دریا بود، نقل مکان کرد و اکنون به خوبی و خوشی با او زندگی میکند.
این زن از حرف زدن دربارهی آنچه دوست نداشت، امتناع میکرد و در عوض، دربارهی آنچه دوست داشت فکر میکرد و سخن میگفت. او خودش را از دست گرفتاریها، درد و رنج زندگی گذشتهاش رها کرد و زندگی زیبا و دلنشینی را به دست آورد.
تو هم میتوانی زندگیات را تغییر دهی، چون توانایی نامحدودی داری تا دربارهی آنچه دوست داری فکر کنی و سخن بگویی. بنابراین، تو توانایی نامحدودی داری تا نعمتهای زندگی را به سمت خودت بکشی. به هر حال، قدرتی که در اختیار داری به مراتب بیشتر از ساطع کردن افکار و کلام مثبت
چقدر متین و زیبا فرمودید استاد، تقریبا همه ما در زندگی اینگونه عمل میکنیم پرداختن به چیزهایی که دوست نداریم… ازتون ممنونم برای من تلنگر خوبی بود
متن فوق العاده ای بود …. مرسی که راه روشن رو با تمام عشق به دیگرون نشون میدین….
خودمونی بگم راضیم ازتون… 🙂
سلام.خیلی خوب واقعا دمت گرم ولی ی انتقاد ای کاش خودمونی تر مینوشتی
سلام-متن جالبی بود-من همیشه با فکرهای بد زندگیمو و روابطم را خراب کردم-الان 36 سالمه و کسی را که عاشقونه دوست داشتم با فکرهای بدم از خودم دور کردم-الان گمونم با کسی که خانوادش براش در نظر گرفتن عقد کرده-آیا میتونم با تفکر مثبت اونو سمت خودم برگردونم؟