پویایی شخصیت ( روان­پویایی یا سایکو دینامیک ):

پویایی شخصیت ( روان­پویایی یا سایکو دینامیک ):

چندین بحث: 1- غرایز و انواع آن. 2- انرژی، توزیع و به کارگیری آن. 3- اضطراب. 4- رشد شخصیت.

ویژگی­های غریزه:

1- منبع: هر غریزه اغلب به عنوان شرط بدنی با یک نیاز تعریف شده است.

2- هدف: رفع تنش ارگانیسم و ارضای نیاز. مثلا هدف غریزه­ی گرسنگی رفع کمبودهای مواد غذایی است که با غذا خوردن برطرف می­شود.

3- مسیر: مجموعه فعالیت­هایی است که از ظهور یک نیاز تا ارضای آن انجام می­شود. مثلا کنش­هایی که شخص گرسنه تا رسیدن به تغذیه از خود نشان می­دهد.

4- نیروی جنبشی: این نیرو به وسیله­ی توان یا شدت نیاز تعیین می­شود. مثلا هر قدر نیاز بدن به هدف خاصی قوی­تر باشد، نیروی جنبشی آن زیادتر شده و شخص برای رسیدن به هدف، فعالیت­های بیشتری از خود بروز می­دهد.

ویژگی اول و دوم در تمام طول عمر ثابت است اما ویژگی سوم و چهارم تغییر می­کند. فروید تمام غرایز را تحت دو غریزه­ی اساسی جای می­دهد:

الف. غریزه­ی زندگی: تمام غرایزی که به هدف بقای افراد یک نوع خدمت می­کند، غریزه­ی زندگی نام دارد. مثل: غریزه­ی تشنگی و گرسنگی و غریزه­ی جنسی.

ب. غریزه­ی مرگ: به اعتقاد فروید هر انسانی آرزوی مرگ دارد ولی این فرایند در ناخودآگاه وی جاری است. همه­ی انسان­ها به صورت طبیعی و ناخودآگاه به دنبال مرگ و نابودی اند. این غریزه خود را در رفتارهای بیرونی به صورت “پرخاشگری” نشان می­دهد و در رفتارهای درونی به شکل “افسردگی” بروز می­یابد. پس از 1920، فروید به این نتیجه رسید که غریزه­ی مرگ در بیشتر کارهایی که مردم انجام می­دهند، حضور دارد.

انرژی:

دو دسته انرژی داریم: روانی و جنبشی. انرژی بین سه پایگاه شخصیتی ( بن، خود و فراخود ) تقسیم می­شود. انرژی از بدن گرفته می­شود یعنی “نهاد” منبع انرژی است. وقتی نیاز گرسنگی ارضا می­شود، انرژی انتقال می­یابد. “خود” با یک ارضا، انرژی را از “نهاد” می­گیرد. “فراخود” از “نهاد” و “خود” انرژی می­گیرد. در زندگی انرژیِ اساسی­ای داریم که ما را وادار به حرکت می­کند به نام “لیبیدو”. ترجمه کرده اند به انرژی زندگی، زیست­مایه.

خصوصیت­های لیبیدو: 1) منبع انرژی روانی انسان است. 2) فرایندهای رشد شامل مراحل لیبیدویی است. مراحل رشد از نظر فروید عبارت اند از: دهانی، مقعدی، احلیلی، کمون و جنسی. رشد شخصیت از وظایف انرژی لیبیدویی است یعنی موازی با مراحل رشد، شخصیت­سازی می­کند. 3) ارتباطات بین افراد نتیجه­ی تبدیل لیبیدو است. 4) لیبیدو، ممکن است ارضا شود یا سرکوب ( واپس زده ) شود یا جابجا ( تصعید ) شود.

اضطراب:

نگرانی و تشویش نسبت به یک امر مبهم و تنش­برانگیز و یا امر معین به طور افراطی. اضطراب از نظر فروید نوعی ترس مبهم است و قسمتی از بیماری­های روانی را تشکیل می­دهد.

انواع اضطراب:

1- واقعی: ترس و نگرانی از تهدیدها و خطرات واقعی در دنیای عینی. مثل ترس از تنبیه یا ترس از بلندی.

2- نوروتیک: از تشخیص خطر بالقوه در ارضای غرایز نشأت می­گیرد. ترس از ناحیه­ی غرایز یا تنبیهی که بر ارضای غرایز مترتب است، ناشی می­شود.

3- اخلاقی: اضطراب اخلاقی، ترس از آگاهی است. هرگاه انسان با فراخود تکامل یافته­یی کاری انجام دهد یا حتا خطور انجام آن فعل با ارزش­های اخلاقی­اش مغایرت داشته باشد، احساس گناه خواهد کرد. و اگر فراخود افراطی شود، بیماری به حساب می­آید.

راه­حل اضطراب:

فروید از طریق تحلیل روانی پیش می­رود تا به منشأ اضطراب برسد و ریشه­یی آن را حل کند. روش­های دیگر مثل آرامش­بخشی ماهیچه­یی: با ماساژ دادن ماهیچه­ها و عضلات و آرام شدن آنها، روان هم آرام می­شود. روش دیگر، استفاده از داروها که باید زیر نظر پزشک تجویز گردد.

رشد شخصیت:

فروید معتقد است که ما اسیر کودکی خود هستیم. بقیه روان­شناسان این حد زیاد را نمی­پذیرند. عوامل رشد شخصیت عبارت اند از:1- فرآیندهای رشد فیزیولوژیکی 2- ناکامی­ها 3- تعارضات 4- تهدیدها. این عوامل باعث ایجاد تنش می­شوند و راهکارهایی که برای مقابله با این­ها انتخاب می­کنیم، منجر به شکل­گیری شخصیت می­شود. در تنش­هاست که شخصیت ما ساخته می­شود.

روش­های مقابله با تنش­ها:

همانندسازی: فرد برای رسیدن به هدف، الگویی برمی­گزیند که آن را جز شخصیت خود می­پندارد. با تقلید فرق دارد، عمیق­تر از آن است.
جابجایی: هرگاه با موانعی برمی­خورد، هدف دیگری را انتخاب می­کند. یعنی هدف قبلی را با هدف جدیدی جایگزین می­کند که موانع کمتری داشته باشد. عوامل مؤثر در انتخاب هدف جدید عبارت اند از: الف. تشابه هدف جانشین با هدف اصلی. ب. تصویب و تحریمی که جامعه بر ما تحمیل می­کند. فروید رشد فرهنگ را مرهون همین جابجایی می­داند.
مکانیسم­های دفاعی: نسبت به برخی تنش­ها ساز و کارهایی را درپیش می­گیریم که جنبه­ی دفاعی دارند. یعنی سعی می­کنیم تا جریان لیبیدو را دوباره به سوی کانال­های امن هدایت کنیم. این موارد عبارت اند از: سرکوب ( واپس­زنی )، فرافکنی، واکنش­سازی، تثبیت و بازگشت.

سرکوب: کاری در گذشته انجام داده ایم و هر وقت یادمان می­آید، آن را به ناخودآگاه خویش می­فرستیم، چون یادآوری­اش باعث اضطراب می­شود. به اعتقاد فروید، ناشادی اساسا در اثر سرکوب ایجاد می­شود. ( لکان نظر دیگری دارد. )

فرافکنی: مکانیسمی است که به وسیله­ی آن اضطراب اخلاقی یا نوروتیک به صورت ترس منعکس می­شود که برای تسکین خود، آن را به دیگری نسبت می­دهیم.

واکنش­سازی یا واکنش معکوس: عامل اضطراب­زا یا احساس مشابه را با مفاهیم متضاد بیان می­کند. مثلا نامادری از بچه خوشش نمی­آید، لذا به جای کینه و نفرت، اظهار محبت و عشق می­کند. این را از افراط کاری­هایش می­توان فهمید. ( ضرب المثل: با دست پس می­زند ولی با پا پیش می­کشد. )

تثبیت: رشد پنج مرحله داشت. انرژی لیبیدو یا جنسی در هر مرحله، در یک جای بدن تمرکز می­یابد. در مکانیسم تثبیت، این انرژی در یک مرحله باقی می­ماند. به عبارتی، رشد بهنجار شخص به طور موقت یا دائم دچار توقف و رکود می­شود. مثلا وابستگی زیاد کودک به والدینش او را از یادگیری استقلال بازمی­دارد.

بازگشت: در این مورد، انسانی که با تجربه­های بحرانی روبرو می­شود، ممکن است به مراحل اولیه­ی رشد شخصیت خود بازگردد. مثل کودکی که روز اول در مدرسه می­ترسد، گریه می­کند، انگشتش را می­مکد، به معلم آویزان می­شود، تا اضطرابش را کاهش دهد.

مکانیسم­های دفاعی پاسخی هستند به اضطراب و نگرانی. در پاسخ­ها معمولا به طور واقع­نگری برخورد نمی­کنیم. چون بیشتر به صورت ناخودآگاه و ناهشیارانه صورت می­گیرند. حواس­مان نیست که داریم چه کار می­کنیم، هدف این است که شخصیت خودمان را حفظ کنیم. این مکانیسم­ها نوعی سازگاری در شخصیت انسان ایجاد می­کند به شرطی که افراط نداشته باشد.

منبع :

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *