درس زندگي 50
مراقب قهرمانهاي خود باشيد: از هيچکدام از آنها بت نسازيد
نويسندهي آمريکايي اِف. اسکات فيتزجرالد ميگويد: «به من يک قهرمان نشان بده تا من براي تو يک تراژدي بنويسم.» با اين حال، تراژدي کامل اکثر علاقمندان به قهرمانسازي مدرن در جهان غرب اين است که قهرمانهاي جعلي را پرستش ميکنند. به همين اندازه، کلمهي «قهرمان» يکي از سوءاستفاده شدهترين کلمات در زبان انگليسي است.
در واقع، کلمهي قهرمان امروزه غالباً براي افرادي به کار ميرود که عملکردهاي موفقي در ورزش يا در عرصهي تجارت و اقتصاد دارند و شهرت زيادي بدست آوردهاند. متاسفانه، قهرمان مُدرن آمريکايي کسي است که ما او را پرستش ميکنيم، به او احترام ميگذاريم يا به دلايل نادرست او را بت خود ميکنيم. با اين نگاه به قهرمان در ذهن، بهتر آن است تا مواظب قهرمانهاي خود باشيم. از هيچکدام از آنها بت نسازيم. ضمناً هيچکس- حتي يک قهرمان حقيقي- شايستهي رسيدن به چنين مقامي نيست.
قبول که وقتي ما افراد مشهور ورزشي يا فرهنگي همچون مايکل جوردن، وين گرتزيک، اُپرا وينفري، جري سينفيلد، ديويد لترمن، ميک جگر و سلن داين را تحسين ميکنيم، در اين کار اشکالي وجود ندارد. اين افراد در حوزهي تخصصي خود خلاق و کاملاً موفق بودهاند. با اين وجود، صرف زمان زياد به تماشا و صحبت دربارهي افراد مشهور وقت و انرژي گرانقيمتي را از ما ميگيرد که ميتوان از آن در رسيدن به موفقيتهاي مهم در زندگي خود استفاده کرد.
کُنه ماجرا اين است که به نظر ميرسد که يک باور کاملاً غيرموجه و با اين حال پذيرفته شده توسط عامهي مردم وجود دارد که قهرمانهاي مدرن بزرگتر از خود زندگي هستند. با اين حال، بيشتر افراد مشهور ورزشي، ستارههاي سينما و فيلم، خوانندگان و سياستمدران در نهايت رفتاري از خود نشان ميدهند که حتي آنهايي که پيروانشان هستند، را شگفتزده ميکند. بسياري از بتهاي محبوب مردم با نقصهاي جدي شخصيتي روبرو هستند که باعث ميشود شيطان درونشان مغرور شود.
بخش تاريک ديگر افرادي که قهرمانان مُدرن را ميپرستند اين است که بيشتر اين افراد زندگيهاي خود را همچون قهرمانان جعليشان ميگذرانند. اگر شما همچون يک ستارهي راک، يک بازيکن بيسبال يا يک ستارهي سينما زندگي ميکنيد، اين در مورد شخصيت شما به چه معناست؟ سطحي يا حتي ناقص؟ بدون شک شما به خود ميگوييد که در مقام يک انسان به اندازهي کافي خوب نيستيد يا به عبارت ديگر، از موفقيتهاي خود در زندگي مغرور نيستيد. زندگي همچون پيشواها، افراد مشهور ورزشي و ستارگان دنياي سينما شما را در ايجاد زندگي که ميخواهيد، محدود ميکند.
از يک چيز ميتوانيد مطمئن باشيد. يک قهرمان حقيقي به نيابت از کسي که او را پرستش ميکند زندگي نميکند. پس چه چيزي يک قهرمان حقيقي را ميسازد. رهبر انقلابي مجارستان لائوس کوسوث در اينباره ميگويد: «اين فائق شدن بر سختيهاست که قهرمان ميسازد.»
بر اساس اين مقياس، قهرمانان حقيقي ميدانند که چگونه بر موانع اصلي و عمدهي گذشته غلبه کنند، از روي موانع بيشتري پرش کنند و همانطور که به سمت تعريف خود از موفقيت گام برميدارند، بيشتر پيشرفت ميکنند. با اين همه، يک قهرمان حقيقي شکستناپذير نيست. او اشتباه ميکند. او بعضي وقتها ترديد ميکند. او ممکن است حتي در دورهاي از زمان از رسيدن به موفقيت باز بماند اما هرگز در جستجوي خود براي تبديل کردن دنيا به مکاني بهتر براي زندگي کردن تسليم نميشود.
قهرمانان اصلي آن افرادي هستند که بر سختيها و مشکلات چيره ميشوند و به جهاني که در آن زندگي ميکنند کمکهاي شايان توجهي ميکنند اما هرگز هيچگونه شهرتي در رسانهها بدست نميآورند. براي مثال، پدر باب مککاهيل با دوچرخهي خود در خيابانهاي بنگلادش دوچرخهسواري ميکند و به افراد مريضي که آنقدر فقير هستند که نميتوانند به بيمارستان بروند، کمک ميکند. افرادي همچون پدر مککاهيل که با افراد خياباني اين جهان کار ميکنند کار شگفت انگيزي انجام ميدهند. متاسفانه، ما به ندرت دربارهي آنها در رسانه ميشنويم يا ميخوانيم. اين افراد مُدلهاي نقشي بسيار بهتري براي جوانان و بزرگسالان در مقايسه با چهرههاي ورزشي معروف و ستارگان سينما در دوران معاصر هستند.
با توجه به اين موارد، حتي موفقترين و خوشرفتارترين قهرمانان نبايد بُت شوند. استفاده از آنها به عنوان مُدلهاي نقشي الهامبخش و سازنده و با ارزش است اما همچون آنها زندگي نکنيد. آنها دردسرها و مشکلات خاص خود را دارا هستند.
هيچ انساني ارزش احترام بيش از حد را از ديگران ندارد. افراد کاملاً با اعتماد به نفس ميتوانند پيشرفتها و موفقيت ديگران را تحسين کنند اما فکر نميکنند کسي برتر از آنها باشد. آنها همچنين ميدانند که باور به برتري قهرمانان ميتواند قدرتشان را براي رسيدن به آنچه که از زندگي ميخواهند، محدود کند