درس زندگي 63
شدت و جديت مشکلات شما موضوع زاويهي ديد است
به دليل عجيبي، اکثر افراد فکر ميکنند مشکلاتشان بسيار جديتر از آن چيزي است که حقيقتاً مينمايد. شما ممکن است يکي از اين افراد باشيد. افتادن در دام اين تفکر که عملاً ديگران داراي زندگي بسيار راحتتري از شما هستند، ساده است. سقراط ميگويد: «اگر تمامي بدبختيهاي ما در يکجا همچون تل خاک قرار گرفته باشد از آنجايي که همه بايد سهم مساوي بردارند، بيشتر افراد از اينکه سهم خود را بردارند و بروند، راضي خواهند بود.»
آيا فکر ميکنيد که شما و مشکلاتتان خيلي مهم هستند؟ فقط در ذهن بسپاريد که کل جهان- از 6.5 ميليارد انسان ديگر تشکيل شده است. مشکلات شما ممکن است تا حد خاصي براي شما حقيقي و مهم به نظر برسد. شدت مشکلات شما، با اين حال، موضوع زاويهي ديد است و اين زاويهي ديد است که بيشتر مشکلات را جزئي و کماهميت جلوه ميدهد.
با اين فرض شروع کنيد که حس شما ميتواند بيجهت فريبنده باشد وقتي به شرايط زندگي شما ميآيد. تمرکز دروني بر مشکلات خود تا حدي که جهان شگفت انگيز اطراف شما ممکن است وجود نداشته باشد، بسيار ساده است. يک دليل که افراد در رفع مشکلات خود به سختي ميخورند اين است که آنها نميايستند و از خود نميپرسند که مشکلاتشان جدي است. بيشتر مشکلات ما فقط نتيجهي اتفاقات کوچکي است که مسير اشتباهي را طي کرده است. اين مشکلات آنقدر جدي نيستند که خشم و ياس ما را توجيه کنند.
در واقع، تمامي ما گهگاهي کارها را خارج از قاعده انجام ميدهيم. اذهان ما تمايل دارد حوادث منفي را به هزينهي خوشبختي و آرامشمان اغراق کند. مثلاً برخي افراد به برنامهي تلويزيوني واکنش نشان ميدهند که پنج دقيقه قبل از شروع بازي ليگ جهاني شروع به عيب و ايراد گرفتنهاي فاجعهبار ميکند. با اين حال، عدم تماشاي بازي ممکن است براي اين افراد منفعت زيادي تا تماشاي بازي داشته باشد.
نکتهاي که کاملاً قابل توجه است اين است که خيلي از حوادث و موقعيتهايي که ما در گذشته تجربه کردهايم در زمان خود ظاهراً خيلي حياتي و مهم بودهاند اما الان اهميت آنها به مرحلهاي تنزل پيدا کرده است که کاملاً بياهميت جلوه ميکنند. حقيقت اين است که اين حوادث و موقعيتها در همان شروع هم هيچگاه مهم نبودهاند. مشکلاتي که به خاطر آنها شما امروزه بيخوابي ميکشيد ممکن است داراي ارتباط مشابهي در مرتبههاي بالاتر زندگي باشد. در عرض چند روز، شما تعجب خواهيد کرد که چرا زمان و انرژي خود را به نگراني دربارهي مسئلهاي تا اين حد جزئي و بياهميت هدر کردهايد.
اگر فکر ميکنيد داراي مشکلات بزرگي هستيد- و به دنبال مشکلات بزرگتري ميگرديد- قطعاً مشکلات زيادي خواهيد داشت. به جاي فروپاشي عصبي به هنگام بروز يک موقعيت سخت و مشکل، آن موقعيت را در مسير صحيح خود قرار دهيد. در صورتي که بيکار هستيد، قطعاً اين مشکلي است که بايد حل شود. اما در مقايسه با موقعيت يک فقير پيادهرو خوابي که مجبور است دوازده ساعت در روز را در جستجوي آب و غذا در هندوستان فقط براي زنده ماندن سپري کند، مشکل بيکاري شما در آمريکاي شمالي کاملاً ناچيز است.
سالها پيش بعد از اخراج از نخستين شغل خود- همين اتفاق در مورد شغل آخرم نيز افتاد- يکي از آشنايانم اظهار داشت که مشکلات شخصيت انسان را ميسازد. پذيرش چنين همدردي در آن زمان برايم سخت بود اما همانطور که بعدها معلوم شد، او کاملاً درست ميگفت. شما احتمالاً مشکلات را انتخاب نخواهيد کرد اگر بتوانيد از آن اجتناب کنيد. اما مشکلات به شيوهاي تحريککننده است چون شما را مجبور ميکند تا از خلاقيت خود به ويژه زماني استفاده کنيد که حقيقتاً افسرده و ورشکسته هستيد.
مشخصاً تجربهي ترحم به خود بدليل مشکلات عادي خندهدار و مضحک است. رويدادهاي «بزرگي» که در زندگيتان دچار مشکل ميشوند حتي به تراژدي نزديک هم نميشوند. اگر ميخواهيد مشکلات حقيقتاً بزرگ را مشاهده کنيد- مشکلاتي که حقيقتاً تراژيک هستند- اخبار دنيا را در تلويزيون براي حدود ده دقيقه مشاهده کنيد. نکته اين نيست که تراژديهاي ديگران را ببينيم، بلکه نکته قرار دادن مشکلات و موقعيت خود در مسير صحيح آن است.
براي به حداقل رساندن مشکلات خود، بايستيد و به کل ماجرا نگاه کنيد. مشکلات شما براي عملکرد دائمي عالم نسبتاً جزئي و بياهميت به نظر ميرسد. علاوه بر اين، قرار دادن مشکلات خود در مسير صحيح آن ميتواند از بسياري از آنها نعمت و موهبت بسازد. در اين زمينه، ريچارد باخ اظهار ميدارد: «هيچ چيزي به عنوان يک مشکل بدون يک موهبت براي شما وجود ندارد. شما به دنبال مشکلات ميرويد چون به موهبتهاي آن نياز داريد.»