موارد زیر نشان می دهند که یک «کودک» در درون ماست:

موارد زیر نشان می دهند که یک «کودک» در درون ماست:
– گاه گاهی غرق در سرور و نشاط می شویم.
– با دیدن یک فیلم ناراحت کننده اشک می ریزیم
– بچه های مان را لوس می کنیم.
– از بازی با اسباب بازی کودکانمان لذت می بریم.

– عاشق بازدید از شهربازی یا سایر پارکهای بازی هستیم…

– به دنبال وسایل بازی بزرگسالان می گردیم.
– برای آن چه درگذشته از دست داده ایم غصه می خوریم
– هنوز درصد خوشحال کردن بزرگتر های خانواده و فامیلمان هستیم.
– با خوشحالی عکس های مان را در آلبوم های قدیمی و فیلمهای خانوادگی را نگاه می کنیم.
– وقتی کاری را انجام می دهیم که در گذشته با شادمانی به آن می پرداختیم، همچون دوران کودکی احساس شعف و خوشحالی می کنیم.

کودک درون باید چه پیام هایی بشنود که هنوز بازگو نشده اند؟
کودک درون تان احتمالا آرزومند شنیدن چنین چیزهایی است:
– دوستت دارم، تو برای من باارزش هستی، تو را همان طوری که هستی قبول دارم.
– تو زیبا و جذابی
– تو باهوش و بااستعدادی
– توهنرمند و خلاقی
– تو خیلی خوب کار می کنی
– مرا ببخش اگر اذییت کردم
– مرا ببخش که فراموشت کردم
– مرا ببحش که به تو بی توجه بودم
– مرا ببخش که اگر از تو غافل شدم
– مرا ببخش اگر از تو خواستم زودتر بزرگ شوی
– مرا ببخش که مجبور شدم زیادی از تو کار بکشم
– باورکن از تو مراقبت خواهم کرد
– باور کن همیشه در کنارت خواهم بود
– باور کن نمی گذارم به تو گزندی برسد
– از تو کمک می گیرم تا به من و خانواده ام کمک کنی
– در کنار یکدیگر روز به روز بهتر و سالم تر خواهیم شد
– در کنار یکدیگر به شادی و بازی خواهیم پرداخت
سه فعالیت زیر شما را یاری می سازد در برنامه ریزی نقشه ی کاری و پرورش «کودک درون» تان موفق شوید.
فعالیت 1: یاد بگیرید چگونه ازمسائل پیش پا افتاده ی زندگی تان هم لذت ببرید.
بیاموزید با استفاده از مراحل زیر، قله ی شادمانی زندگی تان را فتح کنید.
مرحله ی اول: چشمان تان را به زیبایی و شکوه طبیعت دور و برتان بگشایید؛ از منظره هایی همچون طلوع و غروب آفتاب وجوبیار آب عکس بگیرید و یا فقط آن را تماشا کنید، به صدای پرندگان گوش بسپارید و تنوع آوازشان را تشخیص دهید، باغی بکارید و رشد آن را نگاه کنید.
مرحله ی دوم: دایره ی لغات «حسی» تان را وسعت بخشید، زندگی را با تک تک احساسات تجزیه کنید و از حس بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه ی خود برای کشف و درک تجارب زندگی تان استفاده کنید.
مرحله ی سوم: محیط زیست خود را کشف کنید: در ساحل قدم بزنید، از زیبایی ها یا طبیعت لذت بیرید، روی یک پل چوبی راه بروید، زیرنور ماه و آسمان پرستاره دراز بکشید و عجایب طبیعت را کشف کنید.
مرحله ی چهارم: روال زندگی تان را کمی کند و خود را رها کنید. از بودن با بچه‌های تان، بازی با حیوان خانگی و عطر غذا لذت ببرید .
فعالیت 2: یاد بگیرید چگونه حس می کنید و چه طور احساسات تان را با سایرین شریک شوید.
مرحله ی اول: برای خود یک دفتر یادداشت های روزانه تهیه و احساسات تان را هر روز در آن یادداشت کنید.
مرحله ی دوم: هر روز احساسی تازه را به احساسات درج شده و در این دفتر افزوده و دایره ی لغات احساسی تان را وسعت بخشید.
مرحله ی سوم: یک فیلم غم انگیز را تماشا، یک دل سیر گریه و به احساسات تان خوب توجه کنید. در دفترتان بنویسید که هنگام دیدن فیلم و موقع گریه کردن چه احساساتی به شما دست داد.
مرحله ی چهارم هر روز دست به کارهایی بزنید که در شما احساسی سازنده ایجاد کند. کلا زندگی و جهان پیرامون تان را کشف کنید. هر روز در اطراف خود یک «چیز خوب» پیدا کنید و این چیز خوب را به دایره ی لغات احساسی تان بیفزاید.
مرحله ی پنجم: در دفترتان یک داستان خیالی بنویسید و در آن حداقل ده احساس خوب متفاوت را تجربه کنید.
مرحله ی ششم: در حالتی آسوده دراز بکشید و خود را در حال تجربه ی یک حس مثبت مجسم کنید.پس از آن که در تجسم این حالت مهارت کافی کسب کردید، نقشه‌ای طرح کنید تا این رویا را به واقعیت تبدیل کرده و آن را در زندگی خود واقعا تجربه نمایید. این تجربه را در دفتر یادداشتهای روزانه تان نیزثبت کنید.
فعالیت سه: بیاموزید چه طور بازی کنید.
با استفاده از موارد زیر می توانید بازی کردن را یاد بگیرید:
مرحله ی اول: با غرق شدن در «بازی» احساس گناه را از خود دورکنید. نقش «بازی» را در زندگی خود تعریف کنید. روال زندگی تان را سامان داده و تعدادی از بازی های کودکانه را در برنامه ی زندگی تان بگنجانید.
مرحله ی دوم: تعدادی از بازی های «پسندیده» ای را که دوست دارید تا سال آینده انجام دهید، برای خودتان تعیین کنید.
مرحله ی سوم: برای بازی کردن دارای انگیزه ی کافی باشید و در بازی از خود «سخت گیری» نشان ندهید.
مرحله ی چهارم: در طول بازی واکنشهای «بچگانه » تان را کنترل نکنید. برای مدتی این رفتار «پخته» را کنار بگذارید.
مرحله ی پنجم: نگران خدشه دار شدن «وجهه عمومی» خودنباشید، در بازی خود تا چایی که می توانید جست و خیز و شادمانی نمایید.
مرحله ی ششم: بیاموزید که بهترین دوست خود باشید.
مرحله ی هفتم: بدون محرک مصنوعی (الکل، مواد روانگردان و غیره) شاد باشید.
مرحله ی هشتم: این «ذهن منطقی آقا بالاسر و مسئول» تان را به مرخصی بفرستید. بیاموزید که از نگاه یک بچه به زندگی نکاه کنید. تصور کنید که دید یک کودک به بازی چیست. بگذارید حس هیجان، شگفتی، تخیل، خیالبافی و خلاقیت در وجودتان پا بگیرد.
مرحله ی نهم: خنده بر هر درد بی درمان دواست و برای بازی کردن لازم است یاد بگیرید که چه طور از ته دل بخندید.
مرحله ی دهم: بازی کردن نیازمند اندکی خیالبافی است. بیابید در زندگی تان کمی خیالبافی کنید.
مرحله ی یازدهم: دل را به دریا بزنید و در یک محیط خانوادگی که می توانید در آن جا با بچه های دیگر هم بازی کنید، برای کودک درون تان یک زمان بازی مخصوص تدارک ببینید. بر سر «قاپیدن» غذای همدیگر با هم الکی دعوا کنید، روی هم آب بپاشید، گرگم به هوا یا وسطی بازی کنید و غیره.
مرحله ی دوازدهم: کودک درون تان جشن بگیرید. از دوستان تان بخواهید «کودک درون» شان را به این جشن بیاورید و همه با هم بازی کنید:
همه با هم آواز بخوانید، مسابقه ی ماست خوری بدهید، لی لی بازی کنید و غیره.
منبع :partoeagahi.

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *