روانشناسی آسیب کارهای تکراری به مغز

روانشناسی آسیب کارهای تکراری به مغز

ممكن است فكر كنيد و بگوييد " من زندگي نسبتا فعالي دارم و مغزم نسبتا فعال بنظر مي رسد. مطمئنا كارهاي روز مره ام را انجام مي دهم، اما دوست ندارم فيلم هاي جديد تماشا كنم، به آهنگ هاي جديد راديو گوش كنم، تلويزيون تماشا كنم و يا افراد جديدي را ملاقات كنم.

در حقيقت بيشتر ماها همانند زندگي بزرگ تر هايمان يك سري كارهاي تكراري قابل توجه انجام مي دهيم . به هفته هاي معمولي تان يا زندگي روز مره فكر كنيد. حقيقتا چطور رفت آمد،صبحانه، ناهار و شامتان با بزرگ ترهايان متفاوت است به هفته هايي كه رفته اند و هفته هايي كه مي آيند و چطور به چيزهايي كه براي خريد و اتوشويي فكر مي كنيد، متفاوت ست.

 

عجيب است به صورت روانشناسی بفهميد چطور زندگي روز مره ما كليشه اي و خالي از هيجان است در نتيجه چقدر فعاليت مغز ما براي ارتباطات جديد كاهش مي يابد.

در بحث روانشناسی ، كارهاي يكنواخت الزاما بد نيست. مردم كارهاي يكنواختي انجام داده اند بخاطر اينكه جهان غير قابل پيش بيني است، براي حفاظت خودشان در مقابل خطرها سرپناهي پيدا كردند. منابع مهم غذا، آب و پناهگاههايي كشف كرده اند. آن ها الگوهاي يكساني را كه حس مي كردند در آن ها خطر كمتري وجود دارد، ادامه دادند. آن ها در جهان غير قابل پيش بيني براي تداوم بقا برنامه هاي موفقيت آميزي را كشف و تمرين كرده اند.

اما در زندگي آمريكايي هاي طبقه متوسط و اواخر قرن بيستم چنين منابع غير قابل پيش بيني عمدتا از بين رفته است. غذا فورا در سوپر ماركت هاي محلي در دسترس است، آب از شير جريان دارد وخانه ها در شرايط اقليمي براحتي سرد و گرم مي شوند . داروهاي مدرن براحتي بيماري هاي معمولي را علاج مي كنند. ما حتي با امكاناتي روبرو هستيم كه تلويزيون هر هفته در يك ساعت معين وضعيت آب و هوا را نشان مي دهد. منابع قابل پيش بيني براي مغز چه پيامدي دارد ؟

علم روانشناسی میگوید : رفتارهاي تكراري تقريبا در ضمير ناخود آگاه هستند . پس مغز از حداقل انرژي خود استفاده مي كند و تمرينهاي مغزي به حداقل مي رسد. قدرت قشر مخ براي ايجاد رابطه جديد كمترمورد استفاده قرار مي گيرد.

اگر شما هر روز از يك مسير، پياده يا با ماشينتان سر كار برويد، شما ازمسير يكسان مغزي استفاده مي كنيد. ارتباطات عصبي بين نواحي مغزي لازم است كه مدام در گردش باشند تا قوي شوند. همچنين ارتباطات ديگر، زماني فعال مي شوند كه مسير جديد باشد. مانند زماني كه در گوشه خاص مي چرخيد و حس بويايي تازه، بينايي و شنوايي تحريك مي شود. زمانيكه گردش هاي كوتاه مي رويد و كارها، يكنواخت تر مي شود، ضعيف تر مي شويد. بنابراين در بحث روانشناسی ، هر چه از مكان به مكاني ديگر  مي رويد كارآمد تر مي شويد و براي مغز بهتر است.

شما اگر فرصت هاي تازه و انواع رابطه هاي چند حسي را كه بري مغز خوب است، ازدست بدهيد، ضرر مي كنيد.

علم روانشناسی میگوید : مغز براي چيزهاي تازه عطش دارد.

در بحث روانشناسی ، مغز بطور تكاملي در صدد تحقيق است و در مقابل اتفاقات تازه و غير منتظره، اطلاعات جديدي كه در جهان بيرون روي مي دهند و غير مترقبه هستند، واكنش نشان مي دهد. اين ها روشنايي مغز هستند. در واكنش به اتفاقات تازه، فعاليت مغزي افزايش مي يابد و نواحي مغزي در نواسان مي باشند. ارتباطات سيناپسي تقويت مي شود. در مقابل الگوي جديدي، بين نواحي مختلف ارتباط برقرار مي شود و توليد نوروتروفين افزايش مي يابد. بطور ساده فعاليت بيشتر در مغز منجر به توليد نوروتروفين مي شود از اين رو گوش كردن به موزيك زياد ( حتي صدايي ) تماشاي زياد تلويزيون يا دريافت پيام همه اين ها اندام حسي را تحريك مي كنند كه منجر به سلامت بهتر مغز مي شود. اگر چه چنين محرك هاي فعال حسي بعنوان تمرين مغزي كارآيي ندارند و هيچ كدام از اين ها بعنوان فعاليت هاي يكنواخت – يكسان نمي باشند، نوروبيك نه فعال نه يكنواخت است. در بحث روانشناسی ، نوروبيك از حس ها به روش جديد استفاده مي كند تا در كارهاي يكنواخت روز مره وقفه ايجاد كند.

منبع " کتاب چگونه مغز خود را زنده نگه داریم ؟ با ترجمه دکتر آرام "

www.aram24.ir

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *